داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران میگوید: وقتی ما ایرانیان تجربه دویست سال تاریخ نوخواهی را مرور میکنیم ناخودآگاه با خودمان میگوییم ما که ایرانی هستیم و نخستین ملت آسیایی مسلمان بودیم که انقلاب برپا کردیم با یک خیزش ملی مردمی اصیل یک نظام کهن استبدادی را فرو کشیدیم و نظام مشروطه برپا کردیم.
به گزارش روابط عمومی مجموعه میراث جهانی کاخ گلستان و به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)؛ داریوش رحمانیان، پژوهشگر تاریخ در مراسم گرامیداشت مشروطه در کاخ گلستان با طرح چند سوال درباره مشروطه گفت: سالهاست به صورت جسته و گریخته درباره مشروطهپژوهی ایرانی کار میکنم و این بخشی از یک دغدغه بزرگتر که بیش از دو دهه درباره آن تحقیق و پژوهش میکنم. به طور کلی نقد تاریخنگاری معاصر ایرانی و بر این باور هستم که روایت، فهم و تفسیر ما از تاریخ ایران (تاریخ مشروطه) روی اکنون و آینده ما تاثیر قطعی و بنیادین داشته، دارد و خواهد داشت.
او افزود: همیشه بر این ایده بودم که اگر بخواهید دریابید که چرا مردم یک جامعه در اکنون چرا اینگونه رفتار میکند؟ ناچارید دریابید که آن جامعه چه درکی از گذشته خود دارد. زیر سلطه کدام روایتها و فهمها از گذشته خودش است و برای من، این معنا همیشه تاریخ حافظه تاریخی بسیار مهم بوده است و به سهم خودم در حد توانم به عنوان یک دانشآموخته تاریخ سعی کردم برای ورود به این عرصه مفهوم نظریه بسازم. یکی از اینها مفهومی است تحت عنوان گذشته گذشته که بارها از آن سخن گفتم.
استاد تاریخ دانشگاه تهران بیان کرد: یعنی گذشته، خودش یک گذشتهای دارد و در طول تاریخ در واقع روایت و فهم از گذشته زاد و ولد میکند و فراز و فرودهایی دارد. ما به عنوان تاریخپژوهان باید برایمان دغدغه اصلی همین باشد که گذشته گذشته را مطالعه کنیم. نباید صرفا دنبال این باشیم که راست و دروغ گذشته چگونه است. ضمن اینکه توجه داشته باشیم اگر همه دادههای یک واقعه مثل مشروطه را در اختیار یک استاد بگذاریم. باز هم آن استاد مبتنی بر دادهها ذهنش بخشی از آن را گزینش میکند و روایتی خاص خودش است به درجات متفاوت از دیگری میسازد.
داریوش رحمانیان در بخش دیگری از سخنانش با طرح یک پرسش گفت: وقتی ما ایرانیان تجربه دویست سال تاریخ اصلاحات و نوخواهی را مرور میکنیم ناخودآگاه با خودمان میگوییم ما که ایرانی هستیم و افتخار میکنیم که نخستین ملت مسلمان در کنار مصریها که تجدد و اصلاحات را شروع کردیم و نخستین ملت آسیایی مسلمان بودیم که انقلاب برپا کردیم با یک خیزش ملی مردمی اصیل یک نظام کهن استبدادی را فرو کشیدیم و نظام مشروطه برپا کردیم و قانون اساسی و مجلس آوردیم. چرا ما نتوانستیم آن راهی را برویم که کره جنوبی و مالزی و... رفته است، این سوال همواره در ناخودآگاه ما هست.
او ادامه داد: این نگاه باعث شده که اولا تجربههای اکنونی این روایت، مفهوم و نظریه شکست را خیلی قوت ببخشد. در این رابطه میتوان به نمونههای خیلی زیادی اشاره کرد، اما یک نمونه معروف کتاب «مشروطه ایرانی» به قلم ماشاءالله آجودانی که عنوان کتاب را از سخن ثقهالاسلام تبریزی وام گرفته است که در روایتش نوعی طعن و بار منفی نهفته است. به عبارتی مشروطه ایرانی که گرفتار مشکلات فکری و ایدئولوژیک از ابتدا شد و در واقع ایدئولگهای آن آمدند و مشروطه یا دموکراسی غربی را به اسلام فروکاستند و از نظر او که منتقد وضعیت کنونی است در واقع خشت کجی که مشروطهخواهی ما گذاشت سرانجام منجر به وضعیت امروز شد.
مولف کتاب «ایران بین دو کودتا؛ تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران از انقراض قاجاریه تا کودتای 28 مرداد» اظهار کرد: برای پاسخ به چنین نگاه و نظری باید برگردیم به این موضوع که ندای منفی در برابر تجدد، اصلاحات و نوسازی به ویژه مشروطه کردن و قانونی کردن ایران از چند دهه پیش از مشروطه شنیده میشود. در واقع یک جنگ گفتمانی در ایران رخ میدهد، جدالی بین قانونگرایان و آزادیخواهان و مخالفان آنها مطرح بود که این هشدار در میان بود با این جدال امکان داشتن قانون دشوار خواهد بود.
داریوش رحمانیان گفت: در خود دوره مشروطه نیز ذهنیت شکست حتی در نگاه برخی که موافق تجدد و نوسازی در ایران بودند، شکل گرفت و در آثارشان بروز کرد. یک نمونه از این همراهی با نظریه شکست در آن دوره نامه مشهور منسوب به ناصرالملک است که کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه» آن را جای داده، حاکی از این است که او به رهبران مشروطه از جمله سید محمد طباطبایی و بهبهانی میگوید: «ایرانی مستعد شمروطه شدن نیست و این موضوع بدبختی و بحران به بار میآورد. ما ابتدا باید راه و مدرسه بسازیم و فرهنگ و اخلاق را رد جامعه بالا ببریم و... بعدا به فکر این دست مسائل بیفتیم.» به عبارتی ناصرالملک به نمایندگانی از گفتمان مخالف مشروطه میگوید توسعه سیاسی نباید مقدم بر ارتقای فرهنگ باشد و توسعه باید از جامعه آغاز شود. اگر توسعه سیاسی مقدم شود، مقدر خواهد شد به شکست.
خو کردن ایرانیان با نظریه شکست مشروطه
در ادامه این برنامه محدثه جزایی، دانشیار دانشکده حکمرانی دانشگاه تهران گفت: گذشته به واسطه اکنون اعتبار مییابد و از درون چنین مفروظی است که همچنان پژوهش و بررسی مشروطیت در ایران معنادار است. بازخوانی و بازبینی مشروطه، نه یک امری صرفا تاریخی و حتی روایت یک رویداد که «نگارش اکنون» است. به عبارت بهتر، گذشته توالی رخدادهایی است که از دیروز شروع شده در اکنون معنا مییابد و تا فردا ادامه خواهد یافت. از چنین نظرگاهی، آفرینش و ایجاد وضعیتی جدید از درون دیروز، ضروری است.
او افزود: درباره مشروطیت، تاریخ آن، کامیابیها و ناکامیها، توالیها و گسستها، منازعهها و دوستیها، رقابتها و ائتلافها نوشتههای کلی و پراکنده بسیار است. از جمعآوری و گردآوری دادههای تاریخی تا تبیین گوناگون که کوشیده است مشروطیت را به عنوان یک انقلاب و رخداد «کلی» به تصویر کشد. این در حالی است که رویکرد غالب بر تاریخ، به زیر کشیدن کلان روایتها و مخدوش کردن پدیدههای تاریخی به مثابه یک امر کلی است.
این پژوهشگر علوم سیاسی بیان کرد: عموم تاریخنویسان و نظریهپردازان تاریخ مشروطه، مجلس شورای ملی را یکی از موفقیتها و کامیابیهای انقلاب مشروطیت دانستهاند. این در حالی است که که کنکاش در کشاکشهای منجر به صدور فرمان بازگشایی مجلس شورای ملی، مناقشههای مفهومی و نظری پیرامون و روایتهایی که از نحوه بازگشایی این نهاد پس از مرگ مظفرالدینشاه وجود دارد، این فرضیه را تقویت میکند که بر خلاف باور کلی مجلس میتواند نمونه و مثالی از شکست زودهنگام مشروطیت در ایران باشد.
او در بخشی دیگر از سخنانش با اشاره به نظریه شکست بیان کرد: تعبیر شکست به ویژه شکست مشروطیت برای ما ایرانیان بسیار آشناست. سالهاست که از زبان و قلم این و آن در این جا و آنجا میشنویم و میخوانیم. بسیاری از ما، چنان به این گونه تعبیرها آموخته شده و خو کردهایم که این پرسش را نماد و نشانی ساده از سادهاندیشی میپنداریم. خوگیری بسیاری از ما به این گونه تعبیرها و روایتهای مبتنی بر آنها چنان است که از یاد بردهایم که این نیز روایتی از انقلاب مشروطه است و بس.
دانشیار دانشکده حکمرانی دانشگاه تهران بیان کرد: تبار این روایت را از یاد بردهایم که روایت شکست نمیتواند راوی همه ماجرا باشد. نمیتواند به جای خود واقعیتی بنشیند که مدعی روایت کردن آن است. هیچ روایتی چنین توان و ظرفیتی ندارد، هیچ روایتی کامل نیست. هر روایتی خود واقعه و واقعیتی است که در تاریخ رخ میدهد و پدیدار میشود و بنابراین یک هستی تاریخی است.
پایان خبر//