نکوداشت مفاخر میراثفرهنگی، نباید در حد یک مراسم باقی بماند و ساعاتی به آن پرداخته و سپس به فراموشی سپرده شود؛ نیک است که دستاوردهای آن و به اخص، افراد مانای آن به صورت یک اثر ملی ارزشمند، به ثبت برسد و چونان یک رشته تاریخ شفاهی فرهنگی با آنان برخورد شود.
به گزارش روابط عمومی مجموعه میراث جهانی کاخ گلستان، آفرین امامی مدیر مجموعه میراثجهانی کاخ گلستان در یادداشتی با عنوان (دستاوردهای نکوداشت مفاخر میراثفرهنگی ثبت شود) نوشت: بیعشق، زیستن را نشاید و زیستن بیعشق هم ارزنده نخواهد بود. اکنون که برای دومین بار آیین نکوداشت سترگ چهرههای جاودان و مانایِ میراث فرهنگی این سرزمین، به ظهور و بروز میرسد، بهجاست بگوییم که این عشق پاک و بی انتها به مام میهن و وطن، همان آموزهای است که از بزرگان ما به یادگار مانده و خواهد ماند و این عشق، سازنده آن چیزهایی است که ما امروز به آنها به دید افتخار مینگریم...
اما شاید بهتر باشد ارزش و چرایی و ضرورت برگزاری چنین آیین ارزندهای را به شکل خلاصه بیان کنیم.
نخست آنکه قدردانی از سرمایههای انسانی گذشته، به واقع سرمایهگذاری و اندیشه برای نسلهای آتیه خواهد بود. نوجوانان و جوانان امروز و آتیه ساز فارغ از همهمه و هیاهوی دنیای مدرن که البته برای خودش ارزشمند است، باید درک کنند که ارزش آینده همواره به گذشته است و بیگذشته و نامآورانش، نمیتوان آیندهای را ترسیم کرد.
در گام دوم، چهرههای مانا عمری را عاشقانه زیسته و با عشقی برون از حد و طراز، نهالی را پرورش دادهاند که اینک درختی تناور و در دستان ماست. اینان نه نگاهی به خود داشتند و نه جایگاهی برایِ مالافزایی قائل میشدند. عمرشان را یکسر، برای کاری که عاشقش بودند صرف کردند تا اینکه تن و جانشان فرسوده، موهایشان سپید و رخسارههایشان تکیده شده اما با ارج نهادن بر مقام مفاخر، چنان روحی که به قالب باز آید و عاشقی که به وصالِ معشوق خویش دست یازد، جانشان در این محیط که خود ساخته و پرداختهاند، ساری و جاری میشود.
با شروع فصل مقدس بازنشستگی برای این افراد، شاید افسردگی با تمام نیرنگهایش که به گاه پیری به سراغ همه میآید، همنشین آنها نیز باشد، اما، با حضور دوباره چهرههای مانا در جایگاههایی که عمری را در آبادانی آن گذرانیدهاند و همواره دلتنگش هستند، این اندوه کاسته گردد.
سخن دیگر اینکه آنچه امروز در دستان ما به ودیعه نهاده شده، ثمره تلاش گذشتگان است و بهجاست تا با مشاورت و همفکری با آنها، راه آینده و نقشه آتیه ترسیم و طی شود. اینان در زمانی دست به کار شدند که دنیایِ ما اینهمه ابزار برای پیشبرد مقاصدِ خویش نداشت.
خاک کتابخانهها را خوردن، بخشی از زندگانی روزمره این افراد بود. تخصص میراث آنهاست و ایشان با تخصصیسازی توانستند راه را برای موفقیت همواره کنند و ساختنیها را حتی با ساده راهکارهایی بسازند. پس لازم است از تجربیات آنها که به بهای عمر به دست آمده بهره گیریم.
انتقال تجارب ارزشمند مفاخر به نسل جدید در نهایت موجب ارتقای بهرهوری خواهد شد. در نتیجه باید از آنان بخواهیم برای مدتی کوتاه هم شده عینک و کفشهایشان را با ما عوض کنند تا کمی هم آنطور ببینیم و قدم برداریم که آنها گام برمیداشتهاند.
در پایان پیشنهاد میکنم نکوداشت مفاخر میراثفرهنگی، نباید در حد یک مراسم باقی بماند و ساعاتی به آن پرداخته و سپس به فراموشی سپرده شود؛ نیک است که دستاوردهای آن و به اخص، افرادِ مانایی آن به صورت یک اثر ملیِ ارزشمند، به ثبت برسند و چونان یک رشته تاریخ شفاهی فرهنگی با آنان برخورد شود.
شاید اگر در روزگار کهن، کسی با مفاخر ما چنین میکرد، امروز اطلاعات و شناخت بهتری از آنها و تجاربشان داشتیم. شاید اگر مردم زمانه مفاخر گذشته با آنها چنان یک اثر ارزشمند برخورد میکردند، ما در این زمان وضعیت دقیق و صحیحتری در بابِ علم و فرهنگ و ژرفای دیدگاه آنها داشتیم.
ما در مقابل آینده بیش از امروز خویشتن، مسئولیم. پس باید این افراد و معنویت روحی و عشق به میهن و تخصص هریک را به بهترین شکل ثبت و ضبط کنیم.
غنیمت وجود این عزیزان را ارج مینهیم که به گفتار مارکوس اورلیوس؛ همه چیز گذرا و ناپایدار است... هم آنکه میشناسد و هم آنچه شناخته میشود.
پایان خبر//